در روایت آمده است: «ان اول شىء کتبه الله تبارك وتعالى فى اللوح المحفوظ بسم االله الرحمن الرحیم انى انا االله لا اله الا انا لا شریک لى انه من استسلم لقضائى وصبر على بلائى ورضى بحکمى کتبته صدیقا وبعثته مع الصدیقین یوم القیمه».
نکته ای که از این حدیث به دست می آید این است که اول چیزی که الله تبارك تعالی در لوح محفوظ نوشته است بسم الله الرحمن الرحیم است، و چون لوح از هرگونه تغییر و زوال محفوظ است، بسم الله الرحمن الرحیم براي همیشه محفوظ است. در قرآن تدوینی هم بسم الله الرحمن الرحیم اولین چیزی است که نوشته شده.
.
.
حضرت علامه حسن حسن زاده آملی
رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، صص ۱۲۲-۱۲۱
روایتی از امام صادق (علیه السلام) است که فرمود:«شخصی همراه حضرت عیسی (علیه السلام) بود تا به دریا رسیدند و با حضرت بر روی آب راه می رفتند و از دریا می گذشتند؛ آن شخص به این فکر افتاد که حضرت چه می گوید و چه می کند که بر روی دریا این گونه راه می رود، دید حضرت می گوید بسم الله، از روی عجب به این گمان افتاد که اگر خودش، مستقلاً بسم الله بگوید و از تبعیت کامل بیرون آید می تواند روی آب راه برود، از کامل بریدن همان و غرق شدن همان، استغاثه به حضرت روح الله نمود و حضرت نجاتش داد».
.
.
حضرت علامه حسن حسن زاده آملی
مآثر آثار، جلد ۱، صص ۲۷-۲۶
آورده اند که ملک روم سردردی داشت که طبیبان از معالجهی وی عاجز شدند؛ به امیر المومنین (علیه السلام) نامه نوشت و درمان درد خود را از ایشان خواست. آن حضرت کلاهی برایش فرستاد و فرمود: هر وقت سردرد به سراغت آمد این کلاه را بر سر بگذار تا شفا یابی. ملک روم این کار را کرد و خدای تعالی او را شفا داد؛ از این کار متعجب شد و دستور داد تا کلاه را بشکافند، وقتی کلاه را شکافتند در آن کاغذی یافتند که روی آن نوشته بود «بسم الله الرحمن الرحیم». فهمید که شفایش بخاطر آن بوده، مسلمان شد و مسلمانی خود را مخفی میکرد.
.
.
ابو المحاسن حسین بن حسن جرجانی
تفسیر گازر، جلد ۱، صص ۱۴-۱۳
.
سلطان سليمان از سلاطين عثمانى بود. نهر حسينيه را كه منشعب از شط فرات است در كربلاى معلى احداث نمود و بعد از آن به زيارت حضرت امير المؤمنين عليه السلام مشرف گرديد و در نزديكى مشهد علوى قصد نمود كه پياده محض احترام آن حضرت مشرف شود لذا از اسب پياده شده. قاضى عسكر كه مفتى جماعت بود چون از اراده سلطان اطلاع يافت بعرض رسانيد كه صلاح نيست كه پياده برويد به جهت اين كه شما سلطان زنده هستيد و در انظار موهون است با اين وضع تا قبه منوره رفتن. سلطان مردد شد قرار شد كه به قرآن تفأل جويند، سلطان قرآن را باز نمود اين آيه اول ما يرى بود فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً سلطان بقاضى گفت سخن تو سبب شد برهنگى پا را هم مزيد نمودى پس كفشها را از پاى درآورده پياده از حدود نجف تا قبه منوره مسافت طى نمود.
.
.
حضرت علامه حسن حسن زاده آملی
هزار و یک نکته صص ۵۱۲-۵۱۱