روزی از روزهای تابستان؛ در یکی از قرای لاریجان، در کنار دره ای که درختان گردوی سهمگین و دیگر درختان ییلاقی سر به آسمان کشیده داشت نشسته و سرگرم به عالم خود بودم.
در این اثنا گوساله ای از جانبی آمد و در میان من و درخت گردویی که روبروی من بود ایستاد، اوبه دیدن من خیره شد و من به دیدن او، که ناگهان بدین معنی انتقال یافتم که
درخت ریشه اش به زمین است و شاخه هایش بسوی آسمان؛
و انسان به کلی عکس آن که درختی باژگونه است: ریشه اش بسوی آسمان و شاخه ها بسوی زمین؛
و حیوان نه این است و نه آن.
عجبا بعد از چندی دیدم انتقال مذکور را درباره نبات و حیوان و انسان، شیخ اکبر ابن عربی در فص محمدی (صلی الله علیه و آله و سلّم)عنوان کرد که:
حرکت انسان مستقیم است و حرکت حیوان افقی و حرکت نبات منکوس است.
حضرت علامه حسن حسن زاده آملی
الحمد للَّه منزّل الحكم
(1) تنزيل تدريجى و انزال دفعى است.
قرآن می فرمايد: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ و در اين عبارت نحوه اى ارشاد و هدايت نهفته است. مثلا امر به سكوت و خويشتن دارى و اندك اندك از عالم اله گرفتن.
ما خيال می كنيم وقتى گفتيم كسى پشت به اين شهر كرد و رو به شهر ديگر (عالم اله) همه چيز را يك باره درمی يابد. خير نمی شود؛ خيلى چيزهاست كه اگر يك باره بر دل فرود آيد و روى كند و انسان به آن برسد نتواند آن را هضم كند و از هم بپاشد. اين نشئه، نشئه تدريج است زمان شب و روز آنا فآنا می گذرد.
يك هسته بايد بتدريج رشد كند ولى از آن طرف تدريج نيست به آن اندازه كه استعداد پيدا می كنيم پله پله فيض می گيريم. هر كس و هر موجود به قدر قابليت خود فيض می گيرد. تا چه اندازه مراقب باشد كه اين نهال را سرما نزند، گرما نزند، آب به موقع به آن برسد مربّى بالاى سرش باشد.
هيچ هسته اى درخت نمیشود مگر در صراط مستقيم باشد و انسان به مقام شامخ نمی رسد مگر در صراط مستقيم باشد. بايد در تمام كارهاى درونى و برونى، بدنى و روحى، در صراط مستقيم باشيم. يك كسى را میخواهيم كه به ما بگويد حد اين است، اندازه اين است. صراط مستقيم اين است.
از آن طرف بخل نيست كه امساك كند به اندازه استعداد اين طرف علم داده می شود. حق تعالى علم را می بخشد. ما يشاء و من يشاء، برمی گردد به اينكه جان چه كسى قابل به راه افتادن است.
اينجاست كه قابليت پيش می آيد چون در اين نشئه قرار گرفتيم تدريجا پله پله بالا می آييم. در هر موطنى همه كاره اوست.
وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ
بخشنده اوست، وهاب اوست، رزّاق اوست. بنده به جايى می رسد كه ببيند فعل همه از اوست. نور همه از اوست.
لا حول و لا قوّة الّا باللّه
حضرت علامه حسن حسن زاده آملی
ممد الهمم در شرح فصوص الحكم، ص: 5
نكته:
تا دهن بسته نشد دل باز نمیشود
از سيد كائنات (صلی الله علیه و آله و سلّم) روايت است كه چون فرزندان و نبيره هاى
آدم (عليه السلام) بسيار شدند در نزد وى سخن میگفتند و وى ساكت بود گفتند اى پدر چه شد شما
راكه سخن نمیگويى؟
گفت اى فرزندان من چون خدا جلّ جلاله مرا از جوارش به بيرون فرستاد با من عهد كرد و گفت
گفتارت را كم كن تا به جوار من برگردى.
حضرت علامه حسن حسن زاده آملی
هزار و يك كلمه، ج2 ، ص 145
الهى
نعمت سكوتم را ببركت وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ اضعاف مضاعفه گردان.
بهشت آفرین
ادب مع الله اقتضاء می کند
که از او جز او را نخواهی که این عبادت احرار و احباب است،
مثل دعای سحر که در آن بهاء و جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است
و حرفی از حور و غلمان نیست که اگر
بهشت شیرین است بهشت آفرین شیرین تر است.
(حضرت علامه حسن زاده آملی)